به نظر تاریخ عمر حق بود یا امام علی صلوات الله علیه

.

به نظر شما جانشین پیامبر عمر است یا علی علیه سلام صلوات؟؟؟؟؟

+ نوشته شده در جمعه نهم تیر 1391 ساعت 13:12 شماره پست: 96

لزوم خلیفه و جانشین پیامبر خدا صلی الله علیه وآله

همه‌ی امت اسلام بر وجوب و لزوم امامت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله اتفاق نظر دارند.

امامت چیست؟

همه‌ی اهل نظر از شیعه و سنّی، امامت را این گونه تعریف کرده اند:

امامت، ریاست عمومی است بر امّت در همه‌ی کارهای دنیا و دین به نیابت از رسول خدا صلی الله علیه وآله.

بنابراین تعریف مورد قبول همه، اختلافی نیست که امام باید نایب رسول خدا (صلی الله علیه وآله) باشد و امامت، نیابت از پیامبر است تا خلأ نبّوت پر گردد و امام، کار پیامبر را در میان افراد امّت انجام می‌دهد، با این تفاوت که او پیامبر نیست.

امامت و دیدگاه شیعه

شیعه می‌گوید: بنابر تعریفی که برای امامت شده است، آن چه برای پیامبر ثابت است ناگزیر باید برای امام نیز ثابت باشد، مگر منصب نبوّت؛ که در نتیجه، امام نیز همانند پیامبر هم دارای ولایت تکوینی و هم تشریعی خواهد بود.

امام ولایت تکوینی دارد به این معنا که به اذن و عطای خداوند متعال، در امور جاری در جهان هستی تصرّف می‌کند و این قدرت و حقّ را از طرف خداوند متعال دارد که در موجودات تصرّف نماید.

حکومت، شأنی از شؤون امامت است که گاهی در دست امام بوده و به دست او واقع گردیده، مانند حکومت امیر مؤمنان علی علیه السلام و حکومت امام حسن مجتبی علیه السلام و گاهی هم چنین نبوده، مانند حال بقیّه ائمّه علیهم السلام که در زندان‌های حکومت جابر و ظالم وقت بوده‌اند و یا تحت فشار آن‌ها بوده، و یا مثل زمان ما که امام علیه السلام در پس پرده‌ی غیبت است، که به حسب ظاهر امام علیه السلام بسط ید و نفوذ کلمه ندارد، ولی در عین حال امامتش محفوظ است.

امامت و اصول دین

1. بدون تردید بحث از امامت، بحث از نیابت از نبوّت است و از تعریفی که برای امامت شده به وضوح و بدون هیچ ابهامی این معنا استفاده می‌شود؛ چرا که در تعریف آمده: «امامت، نیابت و خلافت از رسول خدا صلی الله علیه وآله است» که مفاد این عبارت همان است که بیان شد.

2. دلیل دیگر بر این که امامت اصلی از اصول دین است، حدیث معروفی است که از پیامبر خدا صلی الله علیه وآله نقل شده است.

هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیّت از دنیا رفته است.

بیعت با ابوبکر چگونه محقّق شد؟

آن چه از ادلّه‌ی مسلّم و تاریخی قطعی بر می‌آید، بیعت کنندگان با ابوبکر در سقیفه بنی ساعده چهار نفر بوده اند:

1.عمر بن خطّاب

2.سالم مولای ابی حذیفه

3.ابو عبیده‌ی جرّاح

4.پیر مردی به سیمای اهل نجد. (ر.ک: تاریخ طبری: 3/206 ـ201، البدایه والنّهایه: 6/225، الکامل فی التاریخ: 2/223.)

آن که اگر بیعتی بین حضرت علی علیه السلام و ابوبکر واقع شده، بنابر نقل صحیح بخاری بعد از شهادت حضرت صدّیقه‌ی طاهره فاطمه‌ی زهرا علیها السلام بوده است.

از طرفی بنا به نقل اهل سنّت شهادت حضرت زهرا علیها السلام شش ماه بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه وآله بوده است، آن سان که در صحیح بخاری آمده است. بنابراین، چرا حضرت علی علیه السلام در این مدت طولانی بیعت نکرده است؟

حضرت علی و حضور در نماز جماعت خلفا

البته به رغم این که حتّی برخی از بزرگان، این قضیّه را به عنوان امر مسلّمی اتّخاذ کرده اند، ولی ما تا کنون مدرک معتبر و قابل اعتنایی برای تثبیت این مطلب نیافته ایم؛ چرا که سند معتبر و غیر قابل مناقشه ای در دست نیست که آن حضرت همواره به نماز خلفا حاضر می‌شده اند؟

و اجداد پدری امامان شیعه علیهم السلام تا حضرت آدم ابوالبشر معلوم بوده و روشن است که هیچ ارتباطی با «ابوبکر» ندارند.

چگونگی ازدواج امّ کلثوم با عمر

این ناموسی است که از ما غصب شده است. (ر.ک: فروع کافی: 5/346و 1156.)

قدمای بزرگ شیعه مانند شیخ مفید رحمه الله و سیّد مرتضی رحمه الله اصل واقعه‌ی تزویج و حتّی مجرّد اجرای عقد را نفی کرده‌اند و عدّه‌ی بسیاری از بزرگان شیعه با ادلّه عقلی و نقلی اصل ازدواج را تکذیب نموده اند.

بررسی دیدگاه اصل سنّت

صحیح بخاری، صحیح مسلم و دیگر صحاح ششگانه نیامده است.

هنگامی که «صَهباء بنت ربیعه» همسر امیر المؤمنین علیه السلام فرزند پسری به دنیا آورد، عمر بن خطّاب، نام این فرزند را «عمر» گذارد (!!) (تهذیب الکمال: 21/467، تهذیب التهذیب: 7/411)

و موسی به برادرش هارون گفته بود: در میان قومم جانشین من باش و کارهای آن‌ها را اصلاح کن و از روش فسادگران پیروی نکن. (سوره‌ی اعراف: آیه 142.)

(هارون علیه السلام) گفت: ای فرزند مادر! همانا قومم مرا ناتوان شمردند و نزدیک بود مرا بکشند. (همان: آیه 150)

البته نسبت به اعتبار برخی از آن ویژگی‌ها در اعصار متأخر، اختلافاتی جزئی پیدا شده که از محلّ بحث ما خارج است؛ زیرا بحث ما درباره‌ی خلافت ابوبکر و وجود یا عدم وجود صفات مورد نظر اهل سنّت در اوست، ویژگی هایی که مورد اجماع همه‌ی آن هاست عبارتند از:

1.اجتهاد و علم

2.عدالت

3.شجاعت.

فرار ابوبکر و عمر در جنگ ها

محققان بزرگ، سیره نویسان، تاریخ نگاران و حدیث شناسان اهل سنّت تصریح کرده‌اند که در جنگ احد، شرایطی پیش آمد که مشرکان بعد از شکست ابتدایی، برگشتند و تصمیم گرفتند که رسول خدا صلی الله علیه وآله را به قتل رسانده و قوای مسلمانان را منهدم کنند. در این شرایط حساس، ابوبکر و عمر نیز چون دیگران، پیامبر خدا را در میان انبوه دشمن رها کرده و تنها گذاشتند و برای حفظ جان خودشان پا به فرار گذاشتند. برای نمونه مدارک زیر فرار آن دو را در جنگ احد مطرح کرده اند:

ابن سعد در کتاب الطبقات الکبری.

طبرانی در کتاب المعجم.

متقی هندی در کنز العمّال. (ر.ک: کنزل العمال: 10/424.)

حاکم نیشابوری درباره جنگ حنین روایتی را با سند صحیح از ابن عبّاس نقل می‌کند. ابن عباس گوید: تنها کسی که در جنگ حنین با رسول خدا صلی الله علیه وآله ماند و استقامت کرد، علیّ بن ابی طالب علیهما السلام بود و همه پا به فرار گذاشتند. (المستدرک علی الصحیحین: 3/111.)

محققان بزرگ اهل سنّت که فرار ابوبکر و عمر را در جنگ خیبر ذکر کرده‌اند عبارتند از:

1.احمد بن حنبل در کتاب المسند.

2.ابن ابی شیبه در المصنف.

3.ابن ماجه

4.ابوبکر بزّار در المسند

5.طبری در تفسیر و تاریخ.

6.طبرانی در المعجم الکبیر.

7.حاکم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین.

8.بیهقی در السنّن الکبری.

ضربه‌ی علی در جنگ خندق از عبادت تمامی امّت تا روز قیامت برتر است. (المستدرک علی الصحیحین: 3/32.)

عدالت ابوبکر

1.حمله به خانه حضرت صدّیقه‌ی طاهره علیها السلام.

2.غصب فدک

دوران خلافت ابوبکر و واقعه‌ی قتل مالک بن نویره

ابوبکر به بهانه‌ی این که چون مالک بن نویره صدقات را نفرستاده پس منکر زکات شده، خالد بن ولید را به جنگ مالک فرستاد. خالد و همراهانش شبانه بر مالک و قبیله‌ی بنی یربوع وارد شدند، آن‌ها نیز اسلحه‌های خود را برداشتند و مسلح شدند. هنگام نماز، اسلحه‌ها را بر زمین گذاشتند و مشغول نماز شدند. خالد بن ولید فرصت را غنیمت شمرده دستور داد مالک بن نویره را دستگیر کردند و فرمان داد که سر او را از بدن جدا کنند.

مالک به او گفت: چرا چنین فرمانی در حقّ من می‌دهی؟

گفت: تو مرتدّ شده ای.

مالک گفت: چند لحظه قبل ما با شما اذان گفتیم و نماز خواندیم و عبادت به جا آوردیم، چگونه مرتد شده ایم؟ لااقل مرا به مدینه بفرست تا با خود ابوبکر به مذاکره بنشینم و خواسته‌های او را اجرا کنم.

سرانجام خالد دستور داد که سر از بدن مالک جدا کردند و در همان شب، با همسر مالک همبستر شد و سر مالک و مردان قبیله‌ی بنی یربوع را نیز به جای هیزم، زیر دیگ غذا نهادند. (ر.ک: تاریخ الطبری: 2/503، الکامل فی التاریخ: 2/357، تاریخ الاسلام: 3/32، الاستیعاب: 3/1362 و دیگر کتاب‌های تاریخ اسلام.)

از طرفی، قتل عمدی مسلمانانی و از طرف دیگر زنای با زنی که تازه شوهرش را کشته اند، شورشی بر پا کرد. هنگامی که خالد به مدینه برگشت، عمر بن خطّاب به او گفت: تو آدم زنا کاری هستی و من خودم تو را رجم خواهم کرد. (نکته‌ی جالب این که: هنگامی که عمر بن خطاب بر مسند خلافت تکیه کرد، همین خالدی را که به رجم تهدیدش کرده بود، والی دمشق گردانید(!!) (سیر اعلام النبلاء: 1/378).)

در مدینه سر و صدا و بلوایی بر پا شد، بنا شد که ابوبکر در این قضیّه تصمیم گیری کند. او هم بعد از مدّتی کوتاه، تصمیم نهایی خودش را در ارتباط با اجرای حکم شرع درباره‌ی خالد بن ولید گرفت.

آری، ابوبکر مجازاتی سنگین در حقّ او اجرا کرد تا دیگر کسی به فکر چنین جنایاتی نیفتد (!!) ابوبکر به خالد بن ولید نگاهی کرد و گفت: به نظر من ای خالد! کار بدی انجام داده ای و در تشخیص وظیفه ات به خطا رفته ای، مبادا مجدّداً با این زن همبستر شوی، باید از او جدا شوی (!!)

نهایت عکس العمل خلیفه‌ی منتخب سقیفه که یکی از شرایط صحّت خلافتش، به نظر خود اهل انتخاب، عدالت اوست، در قبال چنین جنایاتی، همین بود که گفت: «کار بدی انجام داده ای».

جلال الدّین سیوطی از محقّقان بزرگ اهل سنّت که نزد بزرگان آنان دارای مقامی والاست در کتاب الاتقان فی علوم القرآن می‌نویسد:

آن چه از ابوبکر در تفسیر قرآن رسیده است، از ده مورد تجاوز نمی‌کند. (الاتقان فی علوم القرآن: 2/187.)

آن گاه سیوطی سخن از دانش امیر مؤمنان علی علیه السلام به میان می‌آورد و می‌نویسد:

علم علی علیه السلام به قرآن در حدّی بود که در محافل عمومی ندا می‌داد: ای مردم! هر چه از علوم قرآنی می‌خواهید از من بپرسید، تا جایی که خصوصیات نزول آیات نزد من است که آیا در شب یا روز، سفر یا حضر نازل شده است. (همان.)

ابوبکر مدّتی نسبتاً طولانی در اطراف رسول خدا صلی الله علیه وآله بود، از این رو از نظر نقل حدیث باید نسبت به مسائل مختلف، احادیثی را از آن بزرگوار روایت کرده باشد، در عین حال سیوطی در احوالات ابوبکر درباره حدیث می‌گوید:

عدد روایات نقل شده از ابوبکر به هشتاد حدیث نمی‌رسد. (تاریخ الخلفاء: 41.)

(وتَعِیَهَا أذن وَاعِیَه)؛ (سوره‌ی حاقّه: آیه 12.)

گوش‌های هوشمند فراگیر آن‌ها را درک می‌کنند.

همه‌ی مفسّران اهل سنّت در ذیل این آیه می‌گویند: منظور از گوش‌های هوشمند فراگیر علیّ بن ابی طالب علیهما السلام است و اوست که برای هر دانش و معرفتی، حقّ و حقیقتی و پند و اندرزی سراپا گوش است و به راستی و خوبی و کمال آن‌ها را فرا می‌گیرد و در آن‌ها خطا نمی‌کند و فراموشی ندارد.

هم چنین در کتاب‌های تفسیری و حدیثی اهل سنّت به طرق مکرّر آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله درباره‌ی امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمودند:

من شهر علم هستم و علی دروازه‌ی آن است؛ پس هر که می‌خواهد وارد این شهر شود، باید از دروازه‌ی آن وارد شود.

من خانه حکمت هستم و علی در آن خانه است.

من شهر فقه هستم و علی دروازده‌ی آن است. (شرح المواهب اللدنیّه: 3/129، کنز العمال: 11/600، حدیث 32889)

ای علی! آن چه بعد از من امتم در آن اختلاف خواهند کرد تو بیان می‌کنی. (المستدرک علی الصحیحین: 3/122)

حافظ نَوَوی می‌گوید: بزرگان صحابه (ابوبکر، عمر، عثمان، عبدالرّحمان بن عوف، سعد بن ابی وقّاص، طلحه، زبیر و...) فتاوای امیر مؤمنان علی علیه السلام را اخذ می‌نمودند و در مسائل و مشکلات به ایشان رجوع می‌کردند و این امری است مشهور که همه می‌دانند. (همان: 1/346.)

ابن حزم اندلسی (که بدون شکّ از نواصب است و در دشمنی با امیر مؤمنان علی علیه السلام گوی سبقت را از عدّه‌ی زیادی ربوده است) در کتاب الإحکام فی اُصول الأحکام موارد بسیاری از جهل و نادانی صحابه به احکام شرعی را بیان می‌کند و به خصوص از ابوبکر، عمر، عثمان و عایشه نام می‌برد و جهل آن‌ها را در خصوص مواردی روشن می‌کند، امّا نسبت به حضرت امیر علیه السلام نوشته است:

در حلّ مجهولات به علیّ بن ابی طالب مراجعه می‌کردند و ایشان حکم خداوند متعال را برای جُهّال بیان می‌فرمودند.

در زمان خلافت ابوبکر اموالی را از بحرین به مدینه آوردند، جابر بن عبدالله انصاری که در مجلس ابوبکر حضور داشت، چنین اظهار کرد: قبل از این که رسول خدا صلی الله علیه وآله از دنیا بروند به من وعده فرمودند که وقتی اموال بحرین برسد فلان مقدار از آن را به تو خواهم داد.

ابوبکر بدون این که از جابر شاهد مطالبه نماید، به صِرف اظهار او، همان مبلغ را به او بخشید. (الکواکب الدراری فی شرح البخاری: 10/125، فتح الباری فی شرح البخاری: 4/375، عمده القاری فی شرح البخاری: 12/121.)

همه می‌دانند که هیچ کس در حقّ جابر، مدّعی مقام عصمت نشده است. امّا فاطمه‌ی زهرا علیها السلام با آن مناقب و فضایل زیادی که خود اهل سنّت در کتاب‌های مختلفشان آن‌ها را ذکر کرده‌اند و حتّی بر اساس احادیثی که در فضایل آن صدیقه وارد شده در صحیح بخاری و دیگر منابع، بعضی از بزرگانشان قائل شده‌اند که:

او (یعنی فاطمه‌ی زهرا علیها السلام) از ابوبکر و عمر برتر است.

و حال آن که این کلام را در حقّ امیر مؤمنان علی علیه السلام نمی‌گویند؛ در عین حال، چنین فاطمه ای با چنین مقاماتی، مدّعی است که پدرم قبل از رحتلش فدک را به من بخشیده و ابوبکر از او شاهد می‌طلبد. جابر بن عبدالله انصاری فاقد مقام عصمت است، ولی به صرف صحابی بودن (بنابر توجیه شارحان صحیح بخاری) قولش مقبول است؛ چرا که مقام جابر بزرگ تر از آن است که بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دروغ ببندد، ولی از فاطمه‌ی زهرایی که دارای مقام عصمت است، شاهد مطالبه می‌کند(!!)

 

پیام های سیستم

پیام های سیستم

 

پاسخ به نظرات

پیام های سیستم

پیام های سیستم