از صحیح ترین کتاب های وهابی ها

.



سوئل های از صحیح ترین کتاب های وهابی ها؟

+ نوشته شده در سه شنبه دوم اسفند 1390 ساعت 20:55 شماره پست: 89

بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم

لا حول و لاقوه الا بالله العلی العظی

 

اهداء

 به ام ابیها حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به امید روزی که فرزند برومندش حضرت حجه بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف ) ظهور کنند و از مجرمین انتقام بگیرند

 

 

خادم الحسین (علیه السلام)

مقدمه

« وَ مَن اَظلَمُ مِمَّن ذُکِّرَ بایاتِ ربِّه ثمَّ اَعرَضَ عَنها اِنّا مِنَ المُجرِمین مُنتَقِمون » و کیست ظالمتر از آن کسی که پند داده شد به آیه های پروردگارش سپس روی گردانید از آن بدرستی که ما از مجرمین انتقام می گیریم.

عدد حروف ابجد این قسمت از آیه ی22 سوره سجده  « اِنّا مِنَ المُجرِمینَ مُنتَقِمون » برابر است با جمع عدد اسامی غاصبان خلافت .

«انّا من المجرمین منتقمون » = 1202 ،

ابوبکر(231) + عمر (310) + عثمان (661) =1202

 

ثَلاثَهٌ حُمِّلوا وِزرَ الورایا فَبِئسَ ما حَمَلوا

اَرَخَّ اَسمائَهُم مُعَذِّبُهُم {اِنّا مِنَ المُجْرِمینَ منتقمون }

مجرمین در این آیه کسانی هستند که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) را به گونه های مختلف اذیت کردند و مردم را از راه حق جدا کردند و بنای ظلم به اهل بیت پیامبر(صلّی الله علیه و آله) و بشریت را پایه ریزی کردند. که قرآن کریم در مورد آن ها می فرماید:

« اِنَّ الَّذینَ یُؤذُونَ اللهَ وَ رَسولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُِ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَهِ وَ اَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهیناً » کسانی که خدا و رسولش را اذیت کردند خدای متعال در دنیا و آخرت آنان را لعنت فرموده و برای آن ها عذابی خوار کننده مهیّا فرموده است .(احزاب/57)


 

ما در این جزوه به چند مورد از آزارهایی که به رسول خدا

( صلّی الله علیه و آله) وارد کردند اشاره می کنیم.

1ـ سر پیچی از دستوررات رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)

2ـآزار جسمی

3ـ آزار روحی

4ـتوهین به ساحت مقدس نبوی(صلّی الله علیه و آله)

5ـ مسموم کردن خاتم المرسلین(صلّی الله علیه و آله)

6ـ آزار ذریه رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله)


 

1ـ سرپیچی از دستورات رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

الف ـ فرار از جنگ ها : بزرگان اهل سنت به این واقعیت اعتراف کرده اند که عمر بن خطاب در تمام جنگ ها ی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) خواه مقابل  کفار و خواه مقابل یهود پا به فرار گذاشته و از میدان جنگ بیرون رفته .(تفسیر فخر رازی جلد 3 ص 398ـ مستدرک حاکم جلد3ص 37 ـ سیره ی حلیبیه جلد2 ص 227)

از جمله این فرارها در جنگ خیبر بود ، که ابتدا علم دست ابوبکر بود و او با دیدن دشمن گریخت و گروه خود را نیز به فرار تشویق کرد و سپس عمر هم کار ابوبکر را تکرار کرد ( مستدرک حاکم جلد 3 صفحه 37 ، مسند احمد جلد 5 صفحه 353 ، سنن الکبری جلد 5 صفحه 109 و179 ، تاریخ دمشق جلد 41 صفحه 464 و جلد42 صفحه 92-93-97-107 )

یکی دیگر از این فرارها در جنگ ذات السلاسل بود.

بعد از فتح مکه عدّه ای از اعراب قصد داشتند به مدینه حمله کنند. پیامبر(صلی الله علیه وآله ) ابتدا ابوبکر و سپس عمر و بعد عمرو عاص را فرستاد ولی هر کدام از آن ها یکی پس از دیگری برگشت را ( فرار را برقرار) ترجیح دادند ، درصورتی که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به آن ها فرمان داده بود که بروید و بجنگید... .  سرانجام رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) همین فرمان را به امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیهما السلام)  دادند و ایشان را به جنگ فرستادند ،

حضرت حیدر کرار(علیه السلام) شبانه مواضع آنان را به محاصره در آورد و در آغاز صبح ، بر آن ها یورش بردند و بسیاری از آنان را کشتند و عده ای را به اسارت گرفتند تا آنجا که اعراب مجبور به تسلیم شدند و بامداد همان روز پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مسلمانان نماز گذاردند و در آن سوره ای خواند که تا آن هنگام مردم نشنیده بودند که آن سوره این بود:« وَالعادیاتِ ضَبحاً ،فَالموریاتِ قَدحاً ،فَالمُغیراتِ صُبحاً ،فَأثَرنَ بِه نَقعاً ،فَوَسَطنَ بِه جَمعاً... »

 «سوگند به اسبانی که نفسشان به شماره افتاد ،و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند ، تا صبحگاهان دشمن را به غارت گرفتند ، و گرد و غبار بر انگیختند ، و سپاه دشمن را در میان گرفتند و...»چون مسلمانان از این سخن پرسیدند آن حضرت فرمودند: امیر المؤمنین (علیه السلام)بر دشمن خدا چیره گشت و جبرئیل خبر پیروزی او را در این شب به من داد.

خودتان قضاوت کنید این جریان فرمانبرداری حضرت امیر (علیه السلام) و آن هم فرار و نافرمانی آن منافقین خبیث . آیا نا فرمانی و سر پیچی از دستور پیامبر (صلّی الله علیه و آله)اذیت آن بزرگوار نیست که طبق آیه 57 سوره ی احزاب اذیت کنندگان مورد لعن خدای متعال قرار گیرند؟


 

ب ـ تخلف از سپاه اسامه :

پیامبر (صلی الله علیه وآله)در روز های آخر عمرشان سپاهی به فرماندهی اسامه تشکیل داد که برای جنگ با رومیان آماده شوند و به ابوبکر و عمر و عثمان فرمود که آماده این سفر شوند آنها از این سفر کراهت داشتند و اعتراض کردند . پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند : «لعن الله من تخلّف عن جیش اسامه» خدا لعنت کند کسی را که از سپاه اسامه تخلف کند. که با این حال این سه تخلف کردند و باز گشتند.آیا متخلفین طبق این روایت ملعون نیستند ؟ آیا کلام کسی که خدای متعال در شأنش می فرماید: ( و ما ینطق عن الهوی إن هو الّا وحی یوحی) جای اعتراض دارد ؟ آیا اعتراض به قول پیامبر (صلی الله علیه و آله) و تخلف از فرمانش اذیت آن بزرگوار نیست که طبق آیه 57 سوره ی احزاب معترضین و متخلّفین مورد لعن قرار گیرند.

2 ـ آزار جسمی پیامبر (صلی الله علیه و آله)

در بازگشت از واقعه ی غدیر عدّه ای از منافقین که ناکام مانده بودند توطئه قتل پیامبر(صلی الله علیه و آله) را چیدند و قصد داشتند در راهی که از کوه می گذشت شتر حضرت را بترسانند تا رَم کند و حضرت  به درّه سقوط کنند و کشته شوند اما جبرئیل این نقشه ی شوم را به سمع مبارک نبوی (صلی الله علیه و آله) رسانید . پیامبر (صلی الله علیه و آله) به محل مورد نظر رسید منافقین با چهره های بسته هر کدام ظرفی را که داخل آن سنگ ریزه بود از بالا رها کردند و شروع به داد و فریاد و نعره زدن کردند امّا عمّار مهار ناقه ی حضرت را گرفته بود و حذیفه هم در کنار آن حضرت بود و سر انجامنقشه ی آنان نقش بر آب شد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آنها را به حذیفه معرفیکردند که عبارت بودند از :

1- ابوبکر 2- عمر 3- عثمان 4- ابوعبیده 5- معاذ بن جَبَل 6-سالم 7- معاویه 8 – ابوسفیان 9- عمرعاص 10-طلحه 11- زبیر 12-سعد بن ابی وقاص  13-عبدالرحمن بن عوف  14-ابوموسی اشعری 15-مغیره بن شعبه 16- ابو هریره  17- اوس بن حدثان 18- ابو طلحه  19- ابو قتاده انصاری 20- ابو مسعود

حذیفه همه را به خاطر سپرد و به همین خاطر بود که غاصبین خلافت بعد از آن واقعه از حذیفه می ترسیدند که مبادا آنان را به مردم معرفی کند لذا حذیفه بر جنازه ی هر کس حاضر نمی‌شد دیگران می فهمیدند که میّت از منافقین است.

 نکته جالب آنجا بود که حذیفه بر ابوبکر نماز نخواند و عمر برای سر پوش گذاشتن بر نفاق خویش وتبرئه ی خود از حذیفه پرسید اگر این شخص از منافقین است بگو تا من بر او نماز نخوانم .( ارشاد القلوب دیلمی ص 333-330 ، المحلی ابن حزم اندلسی ، مختصر تاریخ دمشق ج 6 ص 253)

آیا قصد قتل حضرت (صلّی الله علیه و آله)اذیت آن بزرگوار نیست تا آن هایی که قصد قتل حضرت  (صلّی الله علیه و آله)  را داشتند طبق آیه ی 57 سوره ی احزاب مورد لعن خدای متعال قرار گیرند.


 

3- آزار روحی پیامبر (صلّی الله علیه و آله)

در صحیح بخاری (ج6 ص 70) آمده است که عایشه و حفصه آنقدر پیامبر (صلّی الله علیه و آله)  را با زبان و اعمال خود اذیت می کردند که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) آن ها را طلاق (طلاق رجعی )  داد و مدتی از آن ها جدا شد .

مسلم نیز در صحیح خود (جلد 4 ص 188) در شأن نزول آیه«عَسی رَبُّهُ اَن طَلَّقکُنَّ اَن یُبدِلهُ اَزواجاً خَیراً مِنکُنَّ مُسلِماتٍ مُؤمِناتٍ» گفته: این آیه زمانی نازل شده که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در آن وقت عایشه و حفصه را طلاقداده اند.

این برخورد پیامبر  (صلّی الله علیه و آله) بیانگر این است که نه تنها علاقه و محبتی به عایشه و حفصه نداشتند ، بلکه تنهایی را بر حضور آن دو ترجیح می دادند.

قرطبی از مفسرین اهل سنت درتفسیر خود (ج 5 ص 403)می گوید . روزی پیامبر  (صلی الله علیه وآله)در خانه ام السلمه(همسر پیامبر)نشسته بودند که عایشه و حفصه و سوده نزد پیامبر (صلّی الله علیه و آله) آمدند وبا کمال بی حیائی به حضرت (صلّی الله علیه و آله) گفتند (نعوذ بالله ) چه بوی بدی می دهی مگر صمغ درختان خورده ای که این قدر بویت بد است.

آیا اینان با این حرف ها و کار هایشان خاطر مبارک پیامبر (صلّی الله علیه و آله) را اذیت نکرده اند تا طبق آیه 57 سوره ی احزاب مورد لعن خدای متعال قرار گیرند.


 

4- توهین به ساحت مقدس نبوی (صلّی الله علیه و آله)

پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در روز های آخر عمر شریفشان فرمودند : دوات و کتف برایم بیاورید می خواهم چیزی برایتان بنویسم تا بعد از من گمراه نشوید،(ایتونی بدوا و بیاض لاکتب مالن تظلو بعدی ابداً) ولی عمر که می دانست می خواهد خلافت بلا فصل امیر المؤ منین (علیه السلام) را مکتوب کند با کلامی که احدی در مورد رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نگفته بود جسارت کرد و (نعوذ بالله) گفت: (اِنَّ الرَّجُلَ لَیَهجُر )این مرد هذیان می گوید و حضرت را آزار داد و مانع از این کار شد . این جمله ی ننگین عمر با عبارات مختلف در کتب فریقین آمده استکه به چند نمونه از آن اشارهمی‌کنیم :تقویم شیعه ص69 – الغدیر ج 5 ص34 – الملل والنحل شهرستانی ج1ص 22 – طبقات الکبری ج 2 ص243 -

- مسند احمد ج 1 ص 355- صحیح مسلم ج 5 ص 76 – تاریخ طبری ج 2 ص 436 – صحیح بخاری ج 4 ص 31

آیا مانع شدن از نوشتن وصیت و نسبت هذیان به اشرف مخلوقات که خدای متعال در شأنش می فرماید«وَ ما یَنطِقُ عَنِ الهَوی ، اِن هوَ اِلا وَحیٌ یوحی » توهین و اذیت حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) نیست.  تا طبق آیه ی 57 سوره ی احزاب  گوینده ی این کلام « اِنَّ الرَّجُل لَیَهجُر » مورد لعن خدای متعال قرار گیرد !؟


 

5- مسموم کردن پیامبر (صلّی الله علیه و آله)

بیهقی از بزرگان اهل سنت از عبدالله ابن مسعود روایت کرده است که وی گفت اگر نُه بار قسم بخورم که رسول خدا (صلی الله علیه وآله) کشته شده است برایم محبوب تر است از اینکه یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است به جهت اینکه خدای متعال او را پیامبر شهید قرار داده است . ( سیرهالنبویّه ابن کثیر دمشقی جلد 4 صفحه 449 )

حاکم نیشابوری نیزکشته شدن رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را تایید کرده آنجا که می گوید : صعلبی گفته است به خدا قسم رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و ابوبکر با سمّ کشته شده اند..( مستدرک جلد 3 صفحه 60 )

بخاری در صحیح خود (ج7ص17 و ج8 ص 40 )و مسلم نیز در صحیح خود (ج7 ص 24و194) وطبری در تاریخ خود (جلد 2 صفحه 438) آورده اند که عایشه می گوید در ایام مریضی حضرت (صلّی الله علیه و آله)به ایشان داروئی خوراندیم امّا در آن حال پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به ما اشاره می کرد که این دارو را به من نخورانید .

ابن سعد یکی دیگر از بزرگان اهل سنت نیز درکتاب طبقات (ج  2 ص 203) می نویسد وقتی به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) سم خورانیده شد حضرت (صلّی الله علیه و آله)  نگاهی به عایشه کردند و فرمودند : بدا به حالت عایشه ...

آیا قاتلین رسول خدا  (صلّی الله علیه و آله) از کسانی نیستند که خدای متعال در قرآن کریم آن ها را لعنت فرموده است ؟  (احزاب آیه 57)

6- آزار ذریه پیامبر (صلّی الله علیه و آله)

الف- غصب فدک

بعد از فتح خیبر و کشته شدن مَرحَب به دست امیرالمؤمنین(علیه السلام) یهودیان احساس کردند که تاب مقاومت درمقابل اسلام را ندارند فدک را به عنوان صلح به پیامبر(صلی الله علیه و آله) تسلیم کردند خدای متعال آن را به مقتضای آیه ی6 سورۀ  مبارکه حشر ملک خاص حضرت قرار داده « و آنچه را خدای متعال از آنان به رسولش بازگردانیده چیزی است که شما برای بدست آوردن آن نه اسبی تاختید و نه شتری ولی خدا پیامبرانش را بر هر کس بخواهد مسلط می سازد و خدا بر هر چیز تواناست »  (حشر /6 )

آنگاه جبرئیل نازل شد و از خدای متعال پیام آورد « وَ آتِ ذَالقُربی حقَّه »( اسراء 26)و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) پرسید منظور چه کسانی هستند و این حق کدام است؟ جبرئیل از طرف خدا عرضه داشت فدک را به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) عطا کن . پیامبر(صلّی الله علیه و آله)به حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند : خدای متعال فدک را برای پدرت فتح کرد و چون لشکر اسلام آن را فتح نکرده مخصوص من است خدای متعال دستور داده است که آن را به تو بدهم از سوی دیگر مهریه ی مادرت خدیجه (سلام الله علیها) بر عهده ی پدرت مانده و پدرت در قبال مهریه ی مادرت و به دستور خدای متعال فدک را به تو عطا می کند آن را برای خود و فرزندانت بردار و مالک آن باش . حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) عرض کرد تا شما زنده اید بر من و مال من صاحب اختیار هستید پیامبر(صلّی الله علیه و آله) فرمودند: ترس آن دارم که نا اهلان تصرف نکردن تو را در زمان حیاتم بهانهای قرار دهند و بعد از من آن رااز تو منع کنند. حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) عرض کردند : آن گونه که صلاح می دانید عمل کنید .(سیوطی در درّالمنصور جلد 4 صفحه 177به بخشش فدک اشاره کرده است .)

پیامبر(صلّی الله علیه و آله) امیر المؤمنین (علیه السلام ) را فرا خواندند و فرمودند:سند فدک را به عنوان بخشوده واعطائی پیامبر(صلّی الله علیه و آله) بنویس و ثبت کن امیر المؤمنین (علیه السلام) آن را نوشت و پیامبر(صلّی الله علیه و آله) و یکی از غلامان آنحضرت (صلی الله علیه وآاله)و امّ ایمن شهادت دادندپیامبر(صلّی الله علیه و آله)فرمودند: ام ایمن زنی از اهل بهشت است ) و تا زمان حیات  پیامبر(صلّی الله علیه و آله) وکلای حضرت زهرا (سلام الله علیها) در آن سرزمین بودند.

(درآمد فدک را سالیانه از هفتاد هزار سکه ی طلا تا صد و بیست هزار سکه نوشته اند و هر سال چشمان بسیاری از نیازمندان منتظر سر رسیدن در آمد فدک بودند.) .

بعد از شهادت  پیامبر(صلّی الله علیه و آله) مأموران ابوبکر به دستور او نماینده ی حضرت صدیقه ی طاهره (سلام الله علیها) را از فدک اخراج کردند و ملک آن را غصب کردند و در آمد آن را به طور کامل برای مخارج حکومتغاصبانهخود صرف کردند.

بخاری در صحیح خود (جلد 3 صفحه 106 )و قرطبی در تفسیرش (جلد 5 صفحه172)آورده اند حضرت فاطمه(سلام الله علیها) همان نوشته و سند فدک را نزد ابوبکر آورد . ولی ابوبکرنه سند را قبول کرد و نه شاهدان را.

بعد از 15 روز که از شهادت پیامبر(صلّی الله علیه و آله) گذشته بود حضرت زهرا (سلام الله علیها) به همراه جمعی از زنان بنی هاشم به مسجد تشریف بردند و خطبه ای ایراد فرمودند که دریایی از معارف حقایق بلاغت و فصاحت و شرایع اسلامی در آن است.

ابوبکر از ترس موقعیتش نامه ی باز گرداندن فدک را به حضرت زهرا (سلام الله علیها)  داد و حضرت زهرا (سلام الله علیها) در حالی که نامه در دستش بود به منزل باز می گشت که با عمر رو به رو شد او نوشته ابوبکر را با جسارت به ساحت ملکوتی حضرت   (سلام الله علیها)  از او گرفت .

آیا انسان های پستی که این چنین به ساحت مقدسه ی پاره ی تن  پیامبر (صلّی الله علیه و آله) جسارت کردند و ملک آن بانوی مکرّمه را غصب کردند لعنت شدگان در آیه ی 57 سوره‌ی احزاب نیستند ؟

ب – شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) :

پیامبر (صلی الله علیه و آله) در طول عمر مبارکشان خیلی سفارش می فرمودند که به اهل بیتم محبت کنید . اهل بیتی که خدای متعال در قرآن کریم به پاکی آن بزرگواران شهادت داده است. ( اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِِّرَِکُم تَطهیراً) و در تواریخ مکرر ذکر شده است . که بارها پیامبر (صلی الله علیه و آله) از جلوی خانه ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) و حضرت زهرا (سلام الله علیها) که عبور می کردند، می ایستادند و این آیه را تلاوت می کردند .(مسند احمد حنبل جلد 3 ص 259)(شواهد التنزیل جلد2 ص637)

یکی دیگر ازجمله آیاتی که خدای متعال در آن سفارش به محبت اهل بیت(علیهم السلام)  فرمودند این آیه است:

« قُل لا اَسئَلَکُم عَلَیهِ اَجراً الَّا المَوَدَّهَ فِی القُربی »

«ای پیغمبر بگو به این مردم که هیچ اجر و مزدی از شما نمی خواهم جز محبت به نزدیکانم »

مگر از حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) کسی نزدیکتر به پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود، مگر در حق آن بانوی مکرمه نفرمود :« فاطمه پاره ی تن من است هر که او را بیازارد مرا آزرده و هر که او را خوشحال کند مرا خوشحال کرده است.»

بزرگان اهل سنت درکتب خود این روایت را با عبارات مختلف نقل کرده اند از جمله: ( مسنت احمد حنبل جلد 4 ص223 ، صحیح بخاری جلد 5 ص 92 ، صحیح مسلم جلد 2 ص1902، سنن ابی داود جلد 2 ص 226، سنن ترمذی جلد 5 ص 154، سنن الکبری ، جلد 7 ص 307، )

آیا موده به ذی القربی یعنی غصب فدک ؟ این بود مزد رسالت؟

آیا موده به ذی القربی یعنی آتش زدن در خانه ؟ یعنی شکستن پهلو؟آیا موده به ذی القربی یعنی شهادت حضرت محسن (سلام الله علیه )؟

<p di

:: برچسب‌ها: از صحیح ترین کتاب وهابی ها, سلمان حدادی,

 

پیام های سیستم

پیام های سیستم

 

پاسخ به نظرات

پیام های سیستم

پیام های سیستم