مادرم وقتی در روزنامه اعلام کرد که مسلمان شدیم پدر و دوستانمان ما را ترد کردند و... فیلم زیر گفتگوی صمیمی چند رها شده از بهاییت است که توسط برنام ماه عسل پخش شده    

Ahlulbayt tv brings you an exclusive interview with sisters Leyla Hussain & Zahra Al-Alawi.

اوایل از اسمم بدم می آمد خیل دوست داشتم اسم یک صحابه روی خودم می گذاشتند.همیشه به اسمم اعتراض می کردم…

پدران مادران جوانان و عزیزان بهائی برایتان موفقیت در راهیابی و سلامت در روح و جسم آرزو می کنم .شما در هر سطحی که هستید مرا خوب می شناسید اگر در کلاس اخلاق شرکت کردید ..اگر از مبلغان سرشناس بهائی هستید مرا بهتر می شناسید ...من ...

عرفان کرمی از پدر بهایی خود می گوید و اینکه چهگونه جامعه بهایی در زندگی آنها دخالت می کرده.

خانمی که از اسم او برای پاپوش درست کردن علیه سلمان حدادی استفاده می شود. اما نور خدا را نمی توان با دهان خاموش کردو عاقبت آن زن هم ... یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللّهُ إِلاَّ أَن ...

در این ویدئو ادیب مسعودی ازکودکی و شروع زندگی خود می گوید

هذا الفیلم هو طویل ۳۶ دقیقه،الذی یحیی طالب یقول  من استیصار و سلوکه

دانلود کلیپ بطلان بهائیت توسط ادیب مسعودی مبلغ معروف بهائیت دیدن این گفتگو خیلی چیز ها را روشن می کند

لحظه وحشی گری ۳۰۰۰ نفر از وهابی های تکفیری و حمله به جشن میلاد حضزت صاحب الزمان در یک روستای در مصر و شهادت شیخ حسن شحاته و برادرش و دو همراه دیگر و اهانت به پیکر شهید شحاته

چهار سال تحقیق کرد از چهار فرقه اهل تسنن تا مسیحیت از شیطان پرستی تا کتبی مثل صادق هدایت . اما این کتاب المراجعات بود که من را به یقین رساند.

الشهید العلامه المجاهد حسن شحاته استشهد علی ید الارهابیین الوهابیین السلفیین بتحریض من دعاه الوهابیه صفوت حجازی والعریفی وبقیه مرتزقه المخابرات السعودیه .

مهناز رئوفی در این برنامه  از ابزار های فشار بهائیت برای بازگرداندن افراد به تشکیلات می گوید.

پدرم خواست سر مرا ببرد آما چاقو نبرید . خواست رگ دستم را بزن اما باز نبرید , چاقوی دیگری آوردند و رگ من را زدند….

ترس من در روز قیامت از گناه و جهنم نیست .نه . تمام ترس من این است که اگر امام علی مرا نگاه دارد و بگوید که چرا دشمنان مرا ستایش می کردی؟... از خدا می خواهم که او مرا نگاه ندارد . اما من قبلا پاسخم را به او داده ام .اگر او مرا نگاه ...